من این حال غریب را به تمام احوال جهان ترجیح می دهم
همین که تو ایستاده باشی پشت به باد و من هر ثانیه ، با هر وزش
با وسوسه ی پریدن یا نپریدن توی آغوشت بجنگم
وقتی تمام مردان شهر بی وسوسه و بی هیچ حال خوبی
آغوششان را نخ نما کرده اند و تو اما با غرور کمرنگی بر بالای بلندت و
لبخندی بی تفاوت اما آگاه، بر لب هات
خودت را به کوچه ی علی چپ زده ای
چقدر دیوانه شدن
ساده تر می شود
هفته خیلی بدی رو داشتم و همچنان هم در اضطراب هستیم اما نه به اندازه ی هفته ایی که
گذشت.. تو همه اون دو شب و سه روزی که داشتیم پرپر میزدیم ففرجان کنارم بود و هم پای من
تو روزهای سخت می اومد............... چهارشنبه ظهر وقتی که خبر نصفه و نیمه حل شدن
مشکل رو شنیدم زودی به ففر جان خبر دادم... پنجشنبه ظهر مهمونش کردم ناهار اونم مثل همیشه
تو چارسو و کلی کنارش خندیدم و اذیتش کردم... رفتیم فیلم بمب یک عاشقانه.... فیلم خوبی بود
شایدم به نظر من خوب بود چون من بعد از دو روز پر تنش کنارش آروم بودم... کنارش حالم خوبه اینو
همیشه میگم... اگه لازم باشه بارها میگم... بعد فیلم دوباره راه اومدیم راه اومدیم و راه اومدیم ...
وقتی ظهر گفتم ساعت دو نیم چارسو باش گفت که یکم زودتر بیا تا به فوتبال برسیم اما من مشغول
کار بودم و زودتر نتونستم برم با این حال برنامه ریزی خوبی کردیم چون هم باهم ناهار خوردیم هم
فیلم دیدیم و هم به فوتبال رسیدیم....
دو ساعت پیش رفت ماموریت اراک ایشالله به سلامتی بره و برگرده...
خدایا مراقب حال خوب من و لبهام و قلبم باش..... مراقب این حال خوب کنار ففر باش
خدایا شکرت...
122...
برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 114