250

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

ففر جونم شنبه عصر رفت ماموریت و قرار بود یکشنبه بر گرده نمیدونم چرا وقتی دیروز بهم گفت که کارشون طول کشیده باور نکردم و عصر چشم انتظارش

بودم مدام فکر میکردم که داره اذیتم میکنه و الان زنگ میزنه و میاد تو اما خب دیدم نه از اراک زنگ زد و کلی به این فکر من خندید، نیست و من دارم مدام

به بودنش فکر میکنم، به عشقش، به بچه ایی که قرار چند ماه دیگه به دنیا بیاد و حاصل عشق ماست، دیشب وقتی که تصور میکردم باید تو خواب ناز باشه

دیدم زنگ زد گفت که خوابش نمیبره و ترجیح داده به من زنگ بزنه، من دیونه اش هستم و با شنیدن اونموقع صداش دیونه تر هم شدم، اینقدر که براش نوشتم

که جون منه هرچند که میدونم فعلا دسترسی به موبایل نداره و نمیتونه بخونه اما دوست دارم همیشه اینو بدونه بودنش واسه من بهترین، زیباترین و قشنگترین

اتفاق دنیاست که هیچ چیزی نمیتونه اونو ازم بگیره (منظورم بودن بچه است) انشالله اگه خدا بخواد عشق جونم امروز میاد و میتونم یه دل سیر نگاهش کنم

و عشق کنم از بودنش...

خدایا بخاطر همه چی ممنونم

خدایا بخاطر این عشق ممنونم

خدایا بخاطر بودن ففر جونم ممنونم

خدایا بخاطر وجود این بچه ازت ممنونم

خدایا از اینکه مارو لایق این هدیه ات دونستی ممنونم

خدایا خودت مثل همیشه حواست به حال خوبمون باشه

خدایا پناه این زندگی هستی و خودمونو به خودت سپردیم

+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 9:15 توسط بی نام  | 

122...
ما را در سایت 122 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 0:03