227

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

بین خودمان بماند، خدا خواست من را خوشبخت ترین آدم جهان کند که تو رو آفرید..........

یکسال از پر استرس ترین روزهای زندگیم گذشت،  15 آذر 98 بود که ففرجان همراه خانواده اومد خواستگاری، پارسال فکرش رو هم نمیکردم که سال بعد

بشینم و با خیال راحت بنویسم من و ففر گره خوردیم بهم، باهم خوشیم، با هم میخندیم باهم راه میریم باهم خرید میکنیم و.....

یکسال گذشت و الان همه چی مهیاست تا وقتی که خونه خالی شد بازسازی کنیم و بریم سر زندگیمون، که الهی به حق همین بارون پاییزی خدا همه رو

خوشبخت کنه من و ففر جونم هم این وسط خوشبخت باشیم، ففرجان امروز رفت ماموریت دیروز از ظهر تا عصر باهم راه رفتیم و گشتیم و خرید کردیم

قرار شب یلدا با خانواده برام هدیه بیارن و بخاطر همین دیروز رفتیم و یه کیف و کفش خوشگل بعنوان کادو خریدیم و من از بودنش غرق لذت بودم

از ولیعصر و سه راه جمهوری و بهارستان و باغ سپه سالار آخرش سر از کوچه رفاهی و لاله زار درآوردیم حباب شسته لوستر رو گرفتیم و تقریبا خرید های

خودمون تموم شده فقط مونده یکم وسایل برای شب یلدا بخریم  که اونم ایشالله بعد از اومدن ففر جان میخریم

خدایا ازت ممنونم که هوای ما رو داری، خدایا ممنونم که هرکجا نالیدیم، نق زدیم به دل نیاوردی و مهربونتر از قبل بودی

خدایا بخاطر روزی خوبی که بهمون میدی ازت ممنونم، خدایا شکرت که عشق رو تو زندگیمون وارد کردی

خدایا شکرت که لایق اینهمه مهربونی شدیم، خداجونم دوست دارم هوارتاااااااااااااااااااااااااااا

+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۹ ساعت 9:25 توسط بی نام  | 
122...
ما را در سایت 122 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 2:18