190

عاشقت شدم

که وقتی پاییز شد

و هر کسی رفت توی لاک خودش

کسی باشد که هوای این بی قراری ام را داشته باشد

عاشقت شدم

که صبح های ابری بهانه ی لبخند باشی

که صدایت طعنه بزند به خش خش برگ ها

عاشقت شدم

که شعرهایم مخاطب خاص داشته باشند

و آدم ها من و تـــو را با هم ورق بزنند

آن روز من به دلهره های بعد از نبودنت فکر نکردم

دلم خواست عاشقت شوم

تا رنگ فصل ها را ما تعیین کنیم

* از هرچی که میگم آخرش به تو میرسم چقدر باتو همه چی خوبه حتی بحث سر چیزای خنده دار

حتی سو تفاهم ها، حتی استرس از دوست نداشتنم همه و همه رو باتو دوست دارم.

این روزهای آخرسال بخاطر کرونا همه چی خورده بهم ، ففرجان ساعت کاریش تا 1 و ساعت کاری

من بدون تغییر، دیروز سر یه موضوع کوچیکی که البته قبلا هم مطرح شده بود دوباره یکم از هم دلخور

شدیم و آخرش هم به این نتیجه رسیدیم که باید باهم حرف بزنیم بخاطر همی ففر بعد از اینکه ظهر

رفت خونه برگشت اومد سمت منو بعد ازاتمام ساعت کاری من باهم دوباره پیاده رفتیم، تو پارک

نشستیم و هی بحث کردیم بحثی که موضوع بزرگی نبود اما سو تفاهم ها باید همون موقع که پیش

میاد حل بشه تا باعث موضوع بزرگ نشه. پنجشنبه شب که از خونه ففرجان برگشتم نوشت که

فکر نمیکردم اینهمه دوستم داشته باشه و اینهمه عاشقم بشه، دیونه نمیدونه که من بیشتر از خودش

دوستش دارم و عاشقشم

خدایا بخاطر همه چی شکرت

خدایا دوست دارم هوارتاااااااااااااااا

خدایا تو این روزهای سخت خودت حافظ مردم باش

خدایا خودت بهمون کمک کن که این روزها رو به خوبی و خوشی پشت سر بزاریم