ففر جونم شنبه عصر رفت ماموریت و قرار بود یکشنبه بر گرده نمیدونم چرا وقتی دیروز بهم گفت که کارشون طول کشیده باور نکردم و عصر چشم انتظارشبودم مدام فکر میکردم که داره اذیتم میکنه و الان زنگ میزنه و میاد تو اما خب دیدم نه از اراک زنگ زد و کلی به این فکر من خندید، نیست و من دارم مدامبه بودنش فکر میکنم، به عشقش، به بچه ایی که قرار چند ماه دیگه به دنیا بیاد و حاصل عشق ماست، دیشب وقتی که تصور میکردم باید تو خواب ناز باشهدیدم زنگ زد گفت که خوابش نمیبره و ترجیح داده به من زنگ بزنه، من دیونه اش هستم و با شنیدن اونموقع صداش دیونه تر هم شدم، اینقدر که براش نوشتمکه جون منه هرچند که میدونم فعلا دسترسی به موبایل نداره و نمیتونه بخونه اما دوست دارم همیشه اینو بدونه بودنش واسه من بهترین، زیباترین و قشنگتریناتفاق دنیاست که هیچ چیزی نمیتونه اونو ازم بگیره (منظورم بودن بچه است) انشالله اگه خدا بخواد عشق جونم امروز میاد و میتونم یه دل سیر نگاهش کنمو عشق کنم از بودنش...خدایا بخاطر همه چی ممنونمخدایا بخاطر این عشق ممنونمخدایا بخاطر بودن ففر جونم ممنونمخدایا بخاطر وجود این بچه ازت ممنونمخدایا از اینکه مارو ل 122...
ما را در سایت 122 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fafashad بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 ساعت: 0:03